به گزارش همشهری آنلاین،با این حال در اسفند همین سال، او به ریاست کمیته ایرانی حقوق بشر منصوب شد. (اسناد تاریخی - ص ۱۶ - چاپ ۱۳۸۱) سازمان سیا در گزارشی درباره فساد خاندان پهلوی مینویسد: «اخیراً رئیس یکی از بزرگترین بانکهای ایران به یکی از مقامات سفارت گفته که چندی پیش، توجه شاه را به یکی از معاملات اشرف جلب کرده بود. رئیس این بانک گفته، اگر جزئیات این معامله علنی شود، (بهدلیل رقم بالای سوءاستفاده مالی) بازتاب منفی خواهد داشت که شاه به این گزارش توجهی نکرد. رئیس بانک میگفت: اگر کسی دیگر جز اشرف این کار را کرده بود، ۱۰سال حبس میکشید.» (معمای هویدا / عباس میلانی / ص ۳۴۷) این دو پاراگراف مستند، فقط گوشه ناچیزی از مفاسد اشرف پهلوی است. خواهر همزاد آخرین شاه ایران که در دوران سلطنت محمدرضا چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی نقشی بسیار مهم، پررنگ و اساسی داشت. اگر چه پایان زندگی او در غربت، فاصله معناداری با دوران تاخت و تازش در دربار داشت؛ اشرف در سال ۱۳۹۴ در ۹۶ سالگی در مونتکارلو، درحالیکه به بیماری آلزایمر مبتلا بود، درگذشت. در ادامه نمونههایی از روابط و مناسبات او را در دربار و خارج از دربار خواهید خواند.
یک اعتراف کوچک
«قبل از من خواهر دوست داشتنیام شمس، به دنیا آمده بود و حالا هم پسری متولد شده بود که رؤیاهای پدر و مادرم را برآورده میساخت. این حقیقت که من در همان روزی متولد شده بودم که محمدرضا، ولیعهد و شاه آینده ایران به دنیا آمده بود، همیشه این فکر را در من تقویت میکرد که هرگز نباید از پدر و مادرم انتظار داشته باشم محبت و علاقه مخصوصی نسبت به من اظهار نمایند.» این کمبود در تمام زندگی اشرف همراهش بود.
پهلوی، اشرف / من و برادرم / ص۳۲
بیگانه در خانه
«با آنکه این همه بچه در خانواده ما وجود داشت، دوران کودکی من اغلب به تنهایی میگذشت. شمس که نخستین بچه و دختر مورد علاقه خانواده بود. برادرم را هم که نخستین پسر و ولیعهد بود،همه دوست داشتند. من خیلی زود احساس کردم که بیگانهای بیش نیستم و باید برای خود جایی باز کنم.»
پهلوی، اشرف / من و برادرم / ص ۵۱
حملونقل قاچاق
«یکی از بازپرسان دادسرای تهران، بهطور خصوصی به یکی از دوستان خود اظهار داشته بود، والا حضرت اشرف پهلوی، بزرگترین باند قاچاقچیان تریاک و موادمخدر ایران را سرپرستی میکنند و آقای دکتر جهانشاه صالح، وزیر سابق بهداری، نیز با مشارالیه همکاری و معاونت دارند و به همین جهت، دستگاههای قضایی و انتظامی قادر به تعقیب شدید قاچاقچیان و دستگیری مؤثرترین آنها نیستند.»
موادمخدر به روایت اسناد ساواک/ ص ۲۰۰
مزارع خشخاش
اشرف دائم سخن از خیانت احمد شفیق، شوهر دومش را بازگو میکرد. در عین حال خودش معشوقههای متعددی داشت. یکی از آنها، رزم آرا بود که نامههایش را کاوه بیات منتشر کرده بود. هفت، هشت نامه است که در آنها به رزمآرا اظهار علاقه میکند. اما این عشق و علاقه، رویه دیگری هم داشت. رزمآرا، به وابسته سفارت انگلیس در تهران گفته بود که این خانم، یعنی اشرف پهلوی، خیلی مزاحم من میشود. او در اصفهان و خانلق مزارع گسترده خشخاش دارد و میخواهد که من دستور دهم تریاک حاصل از آن را با کامیونهای ارتش به تهران بیاورند.
اشرف پهلوی / ج ۲ / خسرو معتضد
قاچاقچی بینالمللی
«اشرف قاچاقچی بینالمللی بود و بهطور مسجل، عضو مافیای آمریکا بود. او هر جا که میرفت، در یکی از چمدانهایش هروئین حمل میکرد و کسی هم جرات نمیکرد آن را بازرسی کند. این مسئله توسط بعضی از مأموران به من گزارش شد و من نیز به محمدرضا اطلاع دادم که اشرف چنینکاری میکند. محمدرضا دستور داد که به او بگویید این کار را نکند. همین! چهکسی به اشرف بگوید؟ من؟ موقعی که خود محمدرضا نمیتوانست یا نمیخواست جلوی اشرف را بگیرد، من که بودم و چگونه میتوانستم؟»
خاطرات حسین فردوست / ص ۲۲۳
ارتباط با مافیا و وقوع یک قتل
ماجرایی در نیس فرانسه رخ داد که آن را به قاچاق موادمخدر و ارتباط او با مافیا مرتبط میدانستند. صبح زود که اشرف از قمارخانه با اتومبیل به ویلایش میآمد، ناگهان اتومبیلی راهشان را سد کرد و فروغ خواجه نوری را که در صندلی جلو نشسته بود به رگبار بستند و او را خلاص کردند. بعدها مشخص شد که آنها از مافیا بودهاند.
خاطرات حسین فردوست / ص ۲۲۴
فهرست بلند بالای روابط نامشروع
«فردوست» مینویسد که اگر قرار شود لیست مردانی که در دوران ۳۷ساله سلطنت محمدرضا با اشرف رابطه داشتند تهیه شود، بهرغم غیرممکن بودن کار، چون حتی خود اشرف هم ممکن است همه را به یاد نیاورد، قطعاً لیست بلندی خواهد شد. اشرف در هر زمینه در حد اعلای افراط و گستاخی است و میتوانم او را «فاسدترین زن جهان» بنامم. در تاریخ زنان فاسد جهان، مثل اشرف نیست یا نادر است؛ معتاد، قاچاقچی موادمخدر، عضو مافیای آمریکا، بیمار جنسی و زنی که بهقول خودش اگر هر شب یک مرد تازه نبیند، خوابش نمیبرد!
ظهور و سقوط / خاطرات حسین فردوست / ج۲ / ص ۲۳۲
نتیجه بازرسی از اتاق مایه شرمآور بود
بعد از انقلاب معاون وزیر دارایی بودم، «بند جیم» یعنی حفاظت اموال قصرها با بنده بود. در بازرسی اتاق اشرف، یک وضعیت عجیب و غریبی دیدیم. آنجا یک ویدئوهایی پیدا کردند که محرمانه بود و افشا نکردند. ویدئوهایی از روابط جنسی اشرف با افراد دیگر که در سریال معمای شاه، فقط گوشههایی از آن را نشان دادند. مثلاً یکی از ویدئوهایی که من از گفتنش شرم دارم اما برای ثبت در تاریخ میگویم، فیلمی بود که در آن اشرف با حیوان خانگیاش رابطه جنسی برقرار میکند؛ در آن کمد پُر بود از این چیزها. این فیلم همان ایام به مسئولان مربوطه تحویل داده شد.
گفتوگو با مصطفی مهذب، مسئول حفاظت از کاخهای سلطنتی
مکث
هوسرانیهای مکرر
«... اشرف با نقشه قبلی، قرار ملاقات یک مهمانی را بدون اطلاع «پالانچیان» ترتیب میدهد. وقتی وی اشرف را در مهمانی میبیند عصبانی میشود. اشرف به پایش میافتد و با گریه التماس میکند که به من رحم کن دارم از عشق تو از بین میروم. ولی پالانچیان باز جواب رد میدهد... اشرف مدتی نیز به ویگن خواننده، بند کرده بود و او هم از رابطه با اشرف اکراه داشت. اینها همه یک صدم ماجراهای اشرف هم نیست و تنها عمدهترین مواردی است که اکنون در ذهن دارم.»
ظهور و سقوط پهلوی / حسین فردوست / جلد اول
در باشگاه آمریکاییها
آمریکاییها در خیابان امیرآباد یک باشگاه داشتند که مخصوص افسران و درجهدارانشان بود. آنها به سرعت باشگاه امیرآباد را به مرکز فحشا تبدیل کردند. محلی که اشرف بیپروا به آن سر میزد و با سربازان آمریکایی رابطه برقرار میکرد. خودش در اینباره مینویسد:«در نخستین سالهای پس از رفتن پدرم به تبعید، تغییرات مهمی در زندگی من ایجاد شد... با از بین رفتن کنترل شدیدی که پدرم نسبت به ما اعمال میکرد و در شرایط حاد و پرفراز و نشیب دوران جنگ، من آزاد بودم که برنامه روزانهام را آن طوری که خودم میخواستم تنظیم کنم... با درنظر گرفتن شیفتگی خاص که به فرهنگ غربی پیدا کرده بودم، هنگامی که شنیدم... سربازان آمریکایی به پایگاه امیرآباد خواهند آمد، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم... دلم میخواست یک شب را بدون دردسر و دور از تشریفات رسمی در چنین مجلسی بگذرانم. از این رو...[بهصورت ناشناس] به امیرآباد میرفتم... رابطه سربازان آمریکایی نسبتا گرم و دوستانه بود...»
پهلوی، اشرف، من و برادرم، صص ۱۱۱-۱۰۸
ماجرای نامهنگاریهای عاشقانه با مرد متاهل
اشرف پس از چند سال زندگی مشترک با «احمد شفیق» که بهصورتی فضاحتبار با او ازدواج کرد، از او خسته و بیزار شد و درحالیکه هنوز همسر شرعی شفیق بهحساب میآمد، به «رزمآرا» رئیس ستاد کل ارتش شاهنشاهی روی خوش نشان داد.زیرا دوست داشت این چهره مقتدر در هیأت حاکمه را عاشق و دلخسته خود ببیند. آن هم در شرایطی که رزمآرا متأهل بود و از همسرش خانم «هدایت» (خواهر صادق هدایت) صاحب چند فرزند بود. بدینترتیب یک ماجرای عشقی دیگر در کارنامه زندگی پر از فساد اشرف ثبت و نامه نگاریهای عاشقانه میان این زن و مرد متأهل آغاز میشود.
روزنامه کیهان، مورخه ۱۱/ ۲/ ۱۳۳۵
نظر شما